کد مطلب:314258 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:214

پیوند روحانی
چه خوب است آنهایی كه با یكدیگر پیوند جسمانی دارند، پیوند روحانی نیز داشته باشند، و گرنه آن پیوند جسمانی نیز ضایع و تباه و بی اثر خواهد شد.

در آن لحظه ای كه حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام بر اثر ضربت عمودی از بالای زین بر زمین می افتد، نخستین كلامش این است:

«یا أبا عبدالله علیك منی السلام».

این سلام، سلام وداع است. یعنی: آخرین سلام حضرت عباس و آخرین نفس آن حضرت علیه السلام است.

هنگامی كه امام، این آهنگ جانسوز را می شنود، چنین می گوید:



[ صفحه 82]



«وا اخاه، واعباساه، وا مهجة قلباه».

ناله ی امام حسین علیه السلام، جانسوز است. غم مرگ برادر است. برادری چون حضرت عباس علیه السلام كه قوت قلب امام حسین علیه السلام است و ستون فقراتش بدو استحكام و استواری دارد. می گویند: امام حسین علیه السلام به قدری گریه كرد كه همه آنهایی كه با او بودند، به گریه درآمدند. سپس فرمود: «جزاك الله من أخ خیرا لقد جاهدت فی الله حق جهاده».

خدایت جزای خیر دهد. تو بودی كه حق جهاد در راه خدا را ادا كردی.» [1] .

امام حسین علیه السلام، استوانه صبر و شكیبایی است. اما عظمت روحی حضرت عباس علیه السلام و پیوند روحانی آن ها با یكدیگر، اقتضا می كند كه امام قطرات گران بهای اشك را بر ماتمش نثار كند. روزگار عقیم است كه برادری چون حضرت عباس علیه السلام بزاید و چشمی نخواهد دید كه برادرانی چون امام حسین و عباس علیهماالسلام، با آن همه پیوند و ارتباط نفسانی در كنار یكدیگر قرار گیرند و تمام هستی خود را در راه هدف مشترك - كه والاترین اهداف است - فدا كنند.

مگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، صبورترین صابران و شكیباترین شكیبایان نبود؟ مگر نه هر صابر و شكیبایی باید به پیروی او افتخار كند؟ اما حضرتش بر شهادت حمزه و جعفر، می گرید. او در ماتم عمو و عموزاده كه یكی سیدالشهدا و دیگری طیار لقب گرفت، سخنانی جانسوز گفت و آه بركشید و برآنها گریست.

راست است كه آه و ناله و نوحه و اشك، ارزان نیست كه بر هر كس و بر هر چیزی فدا شود. ولی آنجا كه شیئی یا شخصی فوق همه ارزش هاست، نباید در فقدانش از ریختن اشك و سر دادن ناله و برآوردن آه و سرودن نوحه، دریغ كرد.

اگر خدای ناكرده قرآن و مكتب غریب شوند، باید بر غربتشان گریست و اگر انسان نمونه ای از دست برود، باید برایش ماتم به پا كرد. به خصوص كه آن انسان نمونه، قربانی اهداف والای خود بشود و به دست ایادی اهریمن از پای درآید و زندگی را بدرود گوید.



[ صفحه 83]



در اینجا نمی توانیم قلم را از نگارش برخی از صحنه ها و گوشه هایی از حوادث كربلا باز داریم. چرا كه از بیان آنهاست كه پیوند ناگسستنی روحی و عاطفی دو برادر را كه یكی سردار لشكر جهاد و دیگری پرچمدار اوست، آشكار می شود.

در آن لحظه پرشكوهی كه حضرت عباس علیه السلام - آن تندیس شجاعت و شهامت و وفا و ایثار - از روی زین اسب بر زمین افتاد، به تعبیر برخی از مقتل نویسان، امام حسین علیه السلام همچون باز شكاری به سوی وی شتافت و با كشتن 70 تن از دشمنان خون آشامی كه پیكر پاك حضرت عباس علیه السلام را در حلقه محاصره قرار داده بودند، خود را به بالینش رسانید و فرمود: «و أخاه! واعباساه، الآن انكسر ظهری و قلت حیلتی!» آنگاه خم شد كه پیكر نیمه جان حضرت عباس علیه السلام را از زمین برگیرد و به خیمه گاه ببرد. حضرت عباس علیه السلام پرسید: برادر، می خواهی مرا به كجا ببری؟ فرمود: به خیمه گاه. عرض كرد: تو را به حق جدت سوگند می دهم كه مرا به خیمه مبر. بگذار تا در همین جا جان بسپارم. فرمود: چرا؟ عرض كرد: به دو جهت: یكی اینكه به دخترت حضرت سكینه علیهاالسلام وعده ی آب داده ام. حیا می كنم كه او را دیدار كنم. دیگری اینكه من قهرمان سپاه و محور یاران تو بودم. اگر آنها مرا به این حال بنگرند، شاید عزم آنها به سستی گراید و آن گونه كه باید و شاید، تو را یاری نكنند. امام فرمود، «جزیت عن أخیك خیرا حیث نصرته حیا میتا»

از اینكه برادرت را در حیات و ممات یاری می كنی، خدایت جزای خیر دهد.

حضرت عباس علیه السلام را در همان جا گذاشت و خود در حالی كه اشك ها را با آستین می سترد، به خیمه گاه برگشت.

معلوم است كه زنان و كودكان، چشم به راهند. آنها امیدوارند كه امام حسین و عباس علیهماالسلام را با هم بنگرند. اما او را تنها دیدند. حضرت سكینه علیهاالسلام جلو آمد و عنان اسب پدر را گرفت و پرسید: پدر، آیا از عمویم حضرت عباس علیه السلام خبر داری؟ چرا او دیر كرد؟ او به من وعده آب داده بود. هرگز عادت نداشت كه خلف وعده كند. آیا او آب نوشید و رفع تشنگی كرد و از پشت سر خود یاد نكرد یا مشغول جهاد با دشمنان است؟

امام حسین علیه السلام همراه با اشك و آه می گوید: دخترم، عمویت حضرت



[ صفحه 84]



عباس علیه السلام كشته شد و روحش به سوی بهشت پرواز كرد.

حضرت زینب كبری علیه السلام كه خبر مرگ برادر را شنیده بود، ناله سر داد و نوحه سرایی كرد. او از غم مرگ برادر، از فقدان حضرت عباس علیه السلام، از اینكه برادرش امام حسین علیه السلام یاور و پشتیبانی بی همتا را از دست داده بود، گریست و نالید و امام، او را تصدیق كرد و بر سخنان حضرت زینب كبری علیهاالسلام یك كلمه افزود: «واانقطاع ظهراه».

آری غم مرگ حضرت عباس علیه السلام، كمر شكن و فرساینده است، آن هم برای امام حسین علیه السلام كه كوه صلابت و شمس شجاعت و صبر و شیكبایی است.

منظره ای پر سوز و گداز بود. زن ها همه گریستند و امام نیز با آنها گریست. [2] .

اكنون كه پیوندهای جسمانی و روحانی دو برادر نمونه و كم نظیر را بررسی كردیم، می پردازیم به بیان مسئولیت ها و وظایفی كه حضرت عباس علیه السلام در قبال برادر دارد:


[1] همان، ص 323.

[2] همان.